
پس از شکلگیری طوفان الاقصی و آغاز دور تازهای از مبارزات گروههای مقاومت فلسطینی با رژیم صهیونیستی، سوالاتی پیرامون نسبت این رخداد با مسائل مهدویت و موعودگرایی مطرح شده است و برخی این واقعه را به عنوان یکی از نشانههای ظهور مطرح میکنند.
در گفتوگو با حجتالاسلام و المسلمین محمدرضا نصوری؛ کارشناس و پژوهشگر مباحث مهدویت به طرح برخی از این پرسشها پرداختیم که حاصل آن را در ادامه میخوانید؛
– با توجه به اینکه طبق برخی اقوال امام عصر(عج) سفیانی و دجال را در فلسطین به قتل میرساند، توضیح بفرمایید چه نسبت و ارتباطی میان ظهور آن حضرت و سرزمین فلسطین برقرار است؟
مسجد الاقصی یکی از کلیدیترین و مقدسترین نقاطی است که در طول تاریخ مطرح بوده و خاستگاه ادیان اسلام، مسیحیت و یهودیت بوده است و از این جهت همیشه مورد احترام است. به عبارتی میتوان ادعا کرد کلیدیترین نقطه روی زمین مسجد الاقصی در فلسطین است که از قضا جایگاه ویژهای هم بین مسلمانان دارد چون اولین قبله مسلمین بود و پیامبر(ص) از آنجا به معراج رفته و بعد از مکه و مسجدالحرام بافضیلتترین مکان در بین مسلمانان است و طبق روایات ما، تمام انبیا به مسجد الاقصی آمدهاند.
کارکرد مسجدالاقصی پس از ظهور
در بیان فضیلت این مسجد روایت داریم که نماز خواندن در این مسجد معادل هزار رکعت نماز در مساجد دیگر است. همچنین مسجدالاقصی محل دفن پیامبران و اصحاب زیادی است و طبق روایات، حضرت سلیمان هم زیر مسجدالاقصی دفن است. از همه مهمتر اینکه وقتی امام زمان(عج) در کنار خانه خدا ظهور میکند ابتدا به سمت مدینه و کوفه میرود و سپس به سمت بیت المقدس میرود و حضرت مسیح در آنجا با حضرت مهدی(عج) بیعت میکند و پشت سر ایشان نماز میخواند و آنجا محل محاجه امام زمان(عج) و یارانش با مسیحیان و یهودیان خواهد بود چون حضرت همه را به سمت خودشان دعوت میکنند. پس این مسجد قداست خاصی برای مسلمانان دارد.
در عین حال داستان این مسجد با جریان صهیونیستها و یهودیان گره خورده است. اولا که ما باید میان یهودیان و صهیونیستها تفکیک کنیم. یهودیان انسانهای دیندار و موحدی هستند که خصوصیات خاص خودشان را دارند ولی در گذر تاریخ انشعاباتی در آیین یهود ایجاد شد و یکی از گروههایی که ایجاد شد صهیونیستها هستند. کوه صهیون زادگاه و آرامگاه حضرت داوود و جایگاه حضرت سلیمان بوده است. در متون دینی یهود صهیون اشاره به آرمان قوم یهود برای بازگشت به زادگاه حضرت داوود و سلیمان است یعنی صهیون برای یهودیان سمبل رهایی از ظلم و تشکیل حکومت مستقل و فرمانروایی بر کل جهان است لذا یهودیان، خودشان را فرزند صهیون میدانند و در این جریان به دفاع از اسکان یهودیان در فلسطین پرداختند و خواهان بازگشت یهودیان به سرزمین فلسطین و تشکیل دولت اسرائیل هستند. در واقع یهودیان مدعی هستند صهیون پاسخی به یهود آزاری است که دولتها و ملتها در طول تاریخ انجام دادند و یهودیان فقط در سایه دولتی که یهودی باشد در آرامش خواهند بود.
این نکته را هم عرض کنم که رهبران و مبلغان اصلی این جریان در آمریکا حضور دارند و از جمله آنها میتوان به «جری فالول» اشاره کرد که از بانفوذترین افراد در بزرگترین کلیسای صهونیستها در آمریکاست و هشت سال هم کشیش رسمی کاخ سفید بود.
ـ شاید سوال شود که این جریانات چه ارتباطی با عالم اسلام پیدا میکنند و چطور پای مسلمانان به این ماجرا باز شد؟
جریان صهیونیست به انحای مختلف با سرنوشت امت اسلامی گره خورده است چون اینها اعتقاد دارند ما در نگاه خودمان باید فضای آیندهسازی را دنبال کنیم یعنی دنبال این هستند آینده را بسازند و مسلمانان را مانعی در این مسیر میدانند.
این توضیح را عرض کنم؛ معروف است صهیونیستها میخواهند زمینه ظهور حضرت مسیح را فراهم کنند که اتفاقا همین امر باعث شده جمعیت زیادی از مسیحیان به آنها توجه کنند و دنبالهرو آنها شوند که به مسیحیان صهیونیست معروف شدند. به همین جهت است که این جریان با تفکر آخرالزمانی گره خورده است و لیدرهای زیادی در این زمینه هستند که تلاش میکنند این تفکر را دنبال کنند و عملا پیشفرضهای تحقق ظهور حضرت مسیح را در مکتب مسیحیت صهیونیستی دیدند.
دجال از نظر صهیونیستها
یکی از پیشفرضهای ظهور مسیح بازگشت یهودیان به ارض موعود و تشکیل دولت اسرائیل است که طبیعتا مسلمانان مانع این کار هستند. پیشفرض دوم تخریب مسجد الاقصی و بازسازی معبد سلیمان است که باز مسلمانان مانع این کار هستند. یکی دیگر از پیشفرضها جنگ آرماگدون است که آن را یکی دیگر از علائم ظهور حضرت مسیح میدانند. برای شکلگیری این جنگی که اینها دنبالش هستند، نیاز است جریان مقابل را مشخص کنند. از نظر آنها دشمن اصلی دجال است و اینها خیلی تلاش میکنند حضرت مهدی(عج) و کسانی که این تفکر را حمایت میکنند به عنوان دجال معرفی کنند. خیلی از تئوریسینهای خود غرب دارند این تفکر را دنبال میکنند لذا بحث مهدیهراسی را ایجاد کردند که مستندات زیادی برای اثبات این مسئله وجود دارد.
ـ آیا میتوان از این فرضیه سخن گفت که ارتباط ظهور امام عصر(عج) با مسئله فلسطین که به شکل بحرانی جهانی مطرح است و با گذشت ۷۰ سال از آن هنوز راه حلی ندارد، زمینهساز مقبولیت و پذیرش عموم مردم نسبت به آن حضرت خواهد بود؟
اتفاقا نکته بعدی من در ارتباط این جریانات با بحث ظهور است. عرض بنده این است که ما نمیتوانیم مصداقهایی از علائم ظهور را با اتفاقاتی که در جریان است تطبیق دهیم. در همین راستا خوب است این توضیح را عرض کنم که قله بیانیه گام دوم که مقام معظم رهبری مطرح کردند دو کلیدواژه است؛ یکی آمادگی برای ظهور و دیگری تمدنسازی. آمادگی برای ظهور تعبیر بسیار دقیقی است و ما باید بر اساس آن استراتژی خودمان را تعریف کنیم و برنامهریزیهایمان در این راستا باشد. اگر منتج به ظهور شد که به مراد خودمان رسیدهایم ولی اگر منتج به ظهور نشد چیزی از دست ندادهایم و زمینه ظهور را فراهم کردهایم.
تبدیل فرهنگ ابتذال به فرهنگ انتظار
کلیدواژه بعدی تمدنسازی است. تمدنسازی یعنی تبدیل فرهنگ ابتذال به فرهنگ انتظار. یکی از مولفههای اصلی در فرهنگ انتظار توحیدمحوری و ظلمستیزی است، فرهنگ ابتذال این را نمیگوید و در برابر خدا میایستد و دنبال ظلم و فساد و تباهی است. این صفت بارزی است که جریانات صهیونیستی دارند. از این جهت لازم است که ما حرکات اصلاحی قبل از ظهور را تقویت کنیم و از آنها حمایت کنیم. امروز جریان فلسطین مصداق مظلومیت است که داریم میبینیم، از آن طرف جریان صهیونیست سمبل کامل ظلم و فساد است لذا باید در مقابل اینها ایستاد. قطعا اگر جهان اسلام متحد شوند رژیم صهیونیستی نابود خواهد شد. به همین خاطر است که آنها دنبال این هستند که مسائل اختلافی و بدعتها و خرافات را در میان مسلمانان تقویت کنند و مدعیان دروغین مهدویت را تحریک میکنند که این جریان به مسیر انحراف بینجامد.
منبع: خبرگزاری ایکنا