آیات مهدوی

آیات مهدوی – آیه ۷ سوره رعد

وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَهٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ

موضوع: ضرورت وجود امام زمان (عج)

«و کسانى‏که کفر ورزیدند مى‏گویند: چرا از طرف پروردگارش نشانه‏اى [آشکار و به دلخواه ما] بر او نازل نشده است؟ [اى پیامبر!] تو فقط بیم‏دهنده‏اى و براى هر قومى راهنمایى است.»

نکته ‏ها:

  1. از ابن­عباس نقل شده که پیامبر اکرم دست مبارکشان را بر روى سینه گذاشتند و فرمودند: «انا المنذر» و آن­گاه به على‏ بن‏ابی­طالب اشاره کردند و فرمودند: «انت الهادى، بک یهتدى المهتدون بعدى».
  2. با آن­که دیگر پیامبرى مبعوث نمى‏شود، اما خداوند حجت خود را بر همه‏ مردم تمام مى‏کند و هرگز زمین از حجت خالى نمى‏ماند. وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ
  3. طبق این آیه، در عصر حاضر نیز ما باید امام یا هادى زنده داشته باشیم. امام صادق فرمود: «منذر، رسول خدا و هادی، امیرالمؤمنین و ائمه بعد از وی هستند و این است معنی وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ، ‌یعنی در هر زمانی امامی هدایتگر و روشنگر خواهد بود»
  4. به همان دلایلى که به پیامبر نیاز داریم، به امام هم نیاز داریم و ما پیش از این در کتاب نبوت، در این زمینه دلائلى را بیان کرده­ایم که اینک آن­ها را مرور مى‏کنیم:

ـ آیا مى‏توان قبول کرد که هدف از آفرینش انسان، رشد و کمال و قرار گرفتن در مسیر خدا باشد، ولى در این میان، هادى و راهنمایى در کار نباشد؟!

ـ آیا مى‏توان قبول کرد که انسان، عاشق رسیدن به مقام والاى انسانى باشد، ولى در خارج چنین الگویى وجود نداشته باشد؟! مگر نه این است که براى هر نیاز و احساس درونى، یک واقعیت خارجى و بیرونى وجود دارد که آن احساس را اشباع می­کند؟ اگر ما در درون، احساس تشنگى مى‏کنیم و نیاز به آب داریم، براى رفع آن نیاز، آبى در خارج از بدن وجود دارد. حال چگونه قبول کنیم که علاقه به کمال و رسیدن به قله سعادت در انسان وجود دارد، اما چیزى که پاسخ­گوى این نیاز باشد، در خارج از ذهن پیدا
نمی­شود؟!

ـ چگونه مى‏توان پذیرفت که میزبانى از مردم دعوت کند، ولى نشانى منزلش را ندهد یا راهنمایى نفرستد؟! به خصوص در مواردى که بدون راهنما، راه­یابى ممکن نباشد و در مسیر، مواردی وجود داشته باشد که ممکن باشد مهمان را به بیراهه و انحراف از منزل میزبان بکشاند. در این­جا بر میزبان لازم است تا راهنمایى با نام و نشانى روشن براى مهمان بفرستد تا هم راه را به او بنماید و هم با برخورد با موارد انحرافى، او را به مقصد برساند.

ـ چگونه قبول کنیم که انسان در راه‏هاى ساده و محسوس زندگى، نیاز به راهنما دارد، اما در پیمودن راه‏هاى سعادت و معنویت و رسیدن به رشد واقعى ـ که‏ پیچیده‏تر هستند و علم انسان درباره آن­ها کم­تر و وسوسه‏هاى شیطانى در آن بیشتر است ـ نیاز به راهنما نداشته باشد؟!

ـ مگر نه آن ا­ست که حیواناتى که زندگى دسته جمعى دارند، هم­چون زنبور عسل، براى خود ملکه‏اى را به طور غریزى می­پذیرند؟ در تاریخ سیاست‏ها و جنگ‏ها کدام موفقیتى را سراغ دارید که نقش رهبر و فرمانده در آن نادیده گرفته شده باشد؟ جامعه بدون امام یعنى هرج و مرج؛ و کدام عقل و وجدان، آن را مى‏پذیرد؟! حضرت على مى‏فرماید: «لابدّ للناس من امیر برّ کان او فاجرٍ؛ وجود رهبر براى مردم ضرورى است، خواه نیکوکار باشد یا بدکار».

  1. علاوه بر موارد فوق ـ که میان نیاز به پیامبر و امام، مشترک است ـ در خصوص نیاز به امام، دلایل دیگرى نیز وجود دارد:

ـ براى پیاده شدن دستورات الهى و حفظ احکام، قدرت و حکومت لازم است و قدرت و حکومت به امام و رهبرى لایق نیاز دارد. مخصوصاً در صورتی که دسترسى به پیامبر امکان نداشته باشد و خاتمیت حضرت محمد را پذیرفته باشیم.

ـ مگر مى‏شود که خدا براى مردم پیامبری بفرستد و آن پیامبر، با خون دل، احکام و قوانینى بیاورد و بعد همه را رها کرده، از دنیا برود؟! آیا این کار حکیمانه است؟ آیا رها کردن امت با آن حرص و سوزى که از پیامبر سراغ داریم، سازگار است؟ کسانى که مى‏گویند پیامبر مکتب و امتى را بنیان­گذارى کرد و رفت، حکمت خدا و سوز پیامبر را چگونه توجیه می­کنند؟ کدام مقام مسئول، این­گونه بى­تفاوت مردم را رها مى‏کند که پیامبر چنین کند؟!

ـ اساساً دین و مکتب، یا هماهنگ با خواسته‏هاى درونى و حوادث خارجى و به اصطلاح رشدآور و رشددهنده و به­روز است یا فقط قوانینى مقطعى و خشک است که با مرور زمان به دست فراموشى سپرده می­شود و به اصطلاح، ایستاست.

اگر در کنار مکتب، امامى با شرایط ویژه باشد، مکتب از نوع اول خواهد بود، وگرنه از نوع دوم خواهد شد و به همین دلیل امام رضا مى‏فرماید: «انّ الامامه زمام الدین و نظام المسلمین و صلاح الدنیا و عزّ المؤمنین… انّ الامامه اسُّ الاسلام النامى؛ امامت و رهبرى حق، زمام دین و مایه نظام بخشیدن به مسلمانان و صلاح امور دنیوى و عزت مؤمنین است… امامت، اساس اسلام رشدیافته است». یعنى چیزى که بتواند همه احتیاجات فردى و اجتماعى و مادى و معنوى انسان­ها را تأمین کند، تنها امامت است.

امام رضا با تعبیر «الاسلام النامى» به ما مى‏فهماند که اسلام بدون امام، نمو و رشدى ندارد و در معرض کهنگى و زوال است. جامعه انسانى هر آن در معرض حوادثى است که اگر حکم و دستور خدا از طریق وحى یا رهبرى حق به انسان­ها نرسد، مردم آرامش خود را از دست مى‏دهند و هر کدام راهى را مى‏پیمایند و هرج و مرج به وجود مى‏آید. لذا در کنار مکتب، وجود امام‏ و رهبر ضرورى است.

ـ همان­گونه که شنا در استخر، نیاز به مربى و ناجى دارد، گذر از دریا نیز نیاز به کشتى و ناخدا دارد؛ چنان­که امام فرمود: «الدنیا بحر عمیق؛ دنیا دریاى عمیق و پر تلاطم است» که به کشتى و کشتى‏بان نیاز دارد. این با کدام منطق و حکمت سازگار است که خداوند، شناوران ناتوان و ناآشنا را در دریاى پرخطر به حال خود رها کند؟!

ـ همان­گونه که خداوند در کشور تن فرمانروایى به نام عقل قرار داده تا به وسیله‏ آن، چشم و گوش و تمام اعضا از انحراف و خطا حفظ شوند، لازم است براى جامعه نیز امام و فرمانروایى قرار دهد تا مردم دچار تحیر و انحراف و هرج و مرج نشوند و به مقصد برسند.

  1. پرسش: با وجود قرآن و کتاب آسمانى، دیگر چه نیازى به امام است؟

پاسخ: قرآن، کتاب قانون است و قانون به مفسّر و مجرى نیاز دارد. در نظام امروز جهان نیز در کنار قوه مقننه، قوه مجریه و قضائیه وجود دارد؛ زیرا قانون به مجرى و ضمانت اجرا نیاز دارد. این نیاز در زمان پیامبر به دست ایشان و پس از ایشان، توسط امامان: برطرف می­شد.

علاوه بر این، جزئیات همه چیز، مثلاً تعداد رکعات نماز یا تعداد شوط­هاى طواف در قرآن ذکر نشده و بسیارى از مطالب جزئى و مقطعى در قرآن نیامده است؛ بلکه پیامبر و امامان: این موارد را براى مردم بیان مى‏کردند. خود قرآن مى‏فرماید: ما آتاکم الرّسول فخُذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا «آن­چه را پیامبر بیان مى‏کند، بگیرید و آن­چه را نهى مى‏کند، رها کنید».

این آیه دلالت دارد که پیروى از سنت نبوى واجب است؛ زیرا پیروى از آن، در حقیقت، پیروى از خداست: مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه امامت و ولایت نیز پذیرش سنت پیامبر است.

  1. آفرینش به خاطر اولیای خداست. به خاطر گل است که همه علف­ها و آب مى‏خورند. وجود اولیای خدا و امام زمان باعث امنیت است. در احادیث متعددی آمده است که اگر حجت خدا نباشد، زمین به هم مى‏ریزد. حق هم همین است. مثال زدم که اگر بچه درس نخواند، مدیر اصلاً درِ آزمایشگاه و کتابخانه را باز نمى‏کند.
  2. امام رضا فرمود: «لا إِلَهَ إِلَّا اللَّه (توحید) دژ خداست». بعد مدتى صبر کرد و بعد از مدتى فرمود: «وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا». امام رضا می­فرماید من از شروط توحید هستم، چون توحید بدون امام ارزش ندارد. شرط توحید، وجود یک رهبر لایق است و آن هم یک رهبر زنده‏. امام نمى‏گوید: «الامام من شروطها»، مى‏گوید «وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»، یعنى من که امام زنده­ام، شرط توحید هستم. توحید همیشگى است، پس در هر زمان باید یک امام معصوم وجود داشته باشد. الآن هم امام‏ زمان‏ شرط توحید هستند.
  3. درباره امام‏ زمان می­خوانیم: «أَیْنَ السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَیْنَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاء». هستى به وجود او زنده‏ است؛ مثل ناخدایی که اگر نباشد، کشتى غرق مى‏شود.
  4. اگر معتقد به وجود امام‏ زمان نباشیم، در واقع مى‏گوییم پیغمبر
    ـ­ نعوذ بالله­ ـ دروغ گفته است. چون در حدیث ثقلین فرموده که قرآن و
    اهل­بیت: هیچ وقت از هم جدا نمى‏شوند. اکنون قرآن هست، پس اهل­بیت: کجایند؟!

اگر بگوییم از دنیا رفته­اند، یعنی این دو از هم جدا شده­اند؛ در حالی­که پیغمبر خدا مى‏گوید این دو هیچ وقت از هم جدا نمی‌شوند. یعنى تا هر زمان که قرآن هست، باید یک نفر از اهل بیت هم باشد و او در زمان ما، حضرت مهدی است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا