اشعار مهدوی
اشعار مهدوی – من هنوز همینم
شبیه شیشه شکستم، شکست خوردهترینم
تواضع دم اشکم، که با غرور عجینم
*
سوار کشتی شرکم، غریق ساحل کفرم
گذر نکرده ز طوفان، به گل نشسته یقینم
*
شبیه قامت سروی که قد کشیده به بالا
عروج میکنم اما، در انحصار زمینم
*
چه بهتر است بمیرم، چه بهتر است نباشم
اگر که روی شما را قرار نیست، ببینم
*
دوباره سیب بچینم که از بهشت بیفتم
و از بهشت بیفتم دوباره سیب بچینم
*
من آن خدای تراشیده گشته از تن سنگم
تو نیز بت شکنی که نشستهای به کمینم
*
چه چیز بهتر از این و چه چیز بدتر از اینکه
کنار من بنشینی، کنار تو ننشینم
*
گذشتی و نگذشتم از آن مسیر که بودم
و من هنوز همانم و من هنوز همینم
به قلم: مجتبی حاذق