اشعار مهدوی
اشعار مهدوی – آخرین منجی
دلم شکسته سرم روی شانه عشق است
خیال روی تو تنها بهانه عشق است
تو را چگونه نخواهم امید آخر من
تو را که خانه قلبت خزانه عشق است
در آرزوی تو پروانه وش دلم همه شب
به سمت نور امیدی روانه عشق است
چقدر خسته و دل تنگم از نیامدنت
همین که در تب و تابم نشانه عشق است
همیشه نیمه شعبان دلم چراغانی ست
و واژه واژه شعرم ترانه عشق است
تو آسمان ولایت تو روشنای سحر
حضور آبی تو بیکرانه عشق است
به احترام تو عالم قیام خواهد کرد
و پیش پای تو هر سو جوانه عشق است
مرا تلاطم غمها به صخره میکوبد
بیا که ساحل امنت کرانه عشق است
.
پریوش عصفوری