آیات مهدوی – آیه ۷ سوره رعد
![آیات مهدوی – آیه 7 سوره رعد](https://mahdaviat.ir/wp-content/uploads/2023/12/رعد-7-780x470.jpg)
وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَهٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ
موضوع: ضرورت وجود امام زمان (عج)
«و کسانىکه کفر ورزیدند مىگویند: چرا از طرف پروردگارش نشانهاى [آشکار و به دلخواه ما] بر او نازل نشده است؟ [اى پیامبر!] تو فقط بیمدهندهاى و براى هر قومى راهنمایى است.»
نکته ها:
- از ابنعباس نقل شده که پیامبر اکرم دست مبارکشان را بر روى سینه گذاشتند و فرمودند: «انا المنذر» و آنگاه به على بنابیطالب اشاره کردند و فرمودند: «انت الهادى، بک یهتدى المهتدون بعدى».
- با آنکه دیگر پیامبرى مبعوث نمىشود، اما خداوند حجت خود را بر همه مردم تمام مىکند و هرگز زمین از حجت خالى نمىماند. وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ
- طبق این آیه، در عصر حاضر نیز ما باید امام یا هادى زنده داشته باشیم. امام صادق فرمود: «منذر، رسول خدا و هادی، امیرالمؤمنین و ائمه بعد از وی هستند و این است معنی وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ، یعنی در هر زمانی امامی هدایتگر و روشنگر خواهد بود»
- به همان دلایلى که به پیامبر نیاز داریم، به امام هم نیاز داریم و ما پیش از این در کتاب نبوت، در این زمینه دلائلى را بیان کردهایم که اینک آنها را مرور مىکنیم:
ـ آیا مىتوان قبول کرد که هدف از آفرینش انسان، رشد و کمال و قرار گرفتن در مسیر خدا باشد، ولى در این میان، هادى و راهنمایى در کار نباشد؟!
ـ آیا مىتوان قبول کرد که انسان، عاشق رسیدن به مقام والاى انسانى باشد، ولى در خارج چنین الگویى وجود نداشته باشد؟! مگر نه این است که براى هر نیاز و احساس درونى، یک واقعیت خارجى و بیرونى وجود دارد که آن احساس را اشباع میکند؟ اگر ما در درون، احساس تشنگى مىکنیم و نیاز به آب داریم، براى رفع آن نیاز، آبى در خارج از بدن وجود دارد. حال چگونه قبول کنیم که علاقه به کمال و رسیدن به قله سعادت در انسان وجود دارد، اما چیزى که پاسخگوى این نیاز باشد، در خارج از ذهن پیدا
نمیشود؟!
ـ چگونه مىتوان پذیرفت که میزبانى از مردم دعوت کند، ولى نشانى منزلش را ندهد یا راهنمایى نفرستد؟! به خصوص در مواردى که بدون راهنما، راهیابى ممکن نباشد و در مسیر، مواردی وجود داشته باشد که ممکن باشد مهمان را به بیراهه و انحراف از منزل میزبان بکشاند. در اینجا بر میزبان لازم است تا راهنمایى با نام و نشانى روشن براى مهمان بفرستد تا هم راه را به او بنماید و هم با برخورد با موارد انحرافى، او را به مقصد برساند.
ـ چگونه قبول کنیم که انسان در راههاى ساده و محسوس زندگى، نیاز به راهنما دارد، اما در پیمودن راههاى سعادت و معنویت و رسیدن به رشد واقعى ـ که پیچیدهتر هستند و علم انسان درباره آنها کمتر و وسوسههاى شیطانى در آن بیشتر است ـ نیاز به راهنما نداشته باشد؟!
ـ مگر نه آن است که حیواناتى که زندگى دسته جمعى دارند، همچون زنبور عسل، براى خود ملکهاى را به طور غریزى میپذیرند؟ در تاریخ سیاستها و جنگها کدام موفقیتى را سراغ دارید که نقش رهبر و فرمانده در آن نادیده گرفته شده باشد؟ جامعه بدون امام یعنى هرج و مرج؛ و کدام عقل و وجدان، آن را مىپذیرد؟! حضرت على مىفرماید: «لابدّ للناس من امیر برّ کان او فاجرٍ؛ وجود رهبر براى مردم ضرورى است، خواه نیکوکار باشد یا بدکار».
- علاوه بر موارد فوق ـ که میان نیاز به پیامبر و امام، مشترک است ـ در خصوص نیاز به امام، دلایل دیگرى نیز وجود دارد:
ـ براى پیاده شدن دستورات الهى و حفظ احکام، قدرت و حکومت لازم است و قدرت و حکومت به امام و رهبرى لایق نیاز دارد. مخصوصاً در صورتی که دسترسى به پیامبر امکان نداشته باشد و خاتمیت حضرت محمد را پذیرفته باشیم.
ـ مگر مىشود که خدا براى مردم پیامبری بفرستد و آن پیامبر، با خون دل، احکام و قوانینى بیاورد و بعد همه را رها کرده، از دنیا برود؟! آیا این کار حکیمانه است؟ آیا رها کردن امت با آن حرص و سوزى که از پیامبر سراغ داریم، سازگار است؟ کسانى که مىگویند پیامبر مکتب و امتى را بنیانگذارى کرد و رفت، حکمت خدا و سوز پیامبر را چگونه توجیه میکنند؟ کدام مقام مسئول، اینگونه بىتفاوت مردم را رها مىکند که پیامبر چنین کند؟!
ـ اساساً دین و مکتب، یا هماهنگ با خواستههاى درونى و حوادث خارجى و به اصطلاح رشدآور و رشددهنده و بهروز است یا فقط قوانینى مقطعى و خشک است که با مرور زمان به دست فراموشى سپرده میشود و به اصطلاح، ایستاست.
اگر در کنار مکتب، امامى با شرایط ویژه باشد، مکتب از نوع اول خواهد بود، وگرنه از نوع دوم خواهد شد و به همین دلیل امام رضا مىفرماید: «انّ الامامه زمام الدین و نظام المسلمین و صلاح الدنیا و عزّ المؤمنین… انّ الامامه اسُّ الاسلام النامى؛ امامت و رهبرى حق، زمام دین و مایه نظام بخشیدن به مسلمانان و صلاح امور دنیوى و عزت مؤمنین است… امامت، اساس اسلام رشدیافته است». یعنى چیزى که بتواند همه احتیاجات فردى و اجتماعى و مادى و معنوى انسانها را تأمین کند، تنها امامت است.
امام رضا با تعبیر «الاسلام النامى» به ما مىفهماند که اسلام بدون امام، نمو و رشدى ندارد و در معرض کهنگى و زوال است. جامعه انسانى هر آن در معرض حوادثى است که اگر حکم و دستور خدا از طریق وحى یا رهبرى حق به انسانها نرسد، مردم آرامش خود را از دست مىدهند و هر کدام راهى را مىپیمایند و هرج و مرج به وجود مىآید. لذا در کنار مکتب، وجود امام و رهبر ضرورى است.
ـ همانگونه که شنا در استخر، نیاز به مربى و ناجى دارد، گذر از دریا نیز نیاز به کشتى و ناخدا دارد؛ چنانکه امام فرمود: «الدنیا بحر عمیق؛ دنیا دریاى عمیق و پر تلاطم است» که به کشتى و کشتىبان نیاز دارد. این با کدام منطق و حکمت سازگار است که خداوند، شناوران ناتوان و ناآشنا را در دریاى پرخطر به حال خود رها کند؟!
ـ همانگونه که خداوند در کشور تن فرمانروایى به نام عقل قرار داده تا به وسیله آن، چشم و گوش و تمام اعضا از انحراف و خطا حفظ شوند، لازم است براى جامعه نیز امام و فرمانروایى قرار دهد تا مردم دچار تحیر و انحراف و هرج و مرج نشوند و به مقصد برسند.
- پرسش: با وجود قرآن و کتاب آسمانى، دیگر چه نیازى به امام است؟
پاسخ: قرآن، کتاب قانون است و قانون به مفسّر و مجرى نیاز دارد. در نظام امروز جهان نیز در کنار قوه مقننه، قوه مجریه و قضائیه وجود دارد؛ زیرا قانون به مجرى و ضمانت اجرا نیاز دارد. این نیاز در زمان پیامبر به دست ایشان و پس از ایشان، توسط امامان: برطرف میشد.
علاوه بر این، جزئیات همه چیز، مثلاً تعداد رکعات نماز یا تعداد شوطهاى طواف در قرآن ذکر نشده و بسیارى از مطالب جزئى و مقطعى در قرآن نیامده است؛ بلکه پیامبر و امامان: این موارد را براى مردم بیان مىکردند. خود قرآن مىفرماید: ما آتاکم الرّسول فخُذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا «آنچه را پیامبر بیان مىکند، بگیرید و آنچه را نهى مىکند، رها کنید».
این آیه دلالت دارد که پیروى از سنت نبوى واجب است؛ زیرا پیروى از آن، در حقیقت، پیروى از خداست: مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه امامت و ولایت نیز پذیرش سنت پیامبر است.
- آفرینش به خاطر اولیای خداست. به خاطر گل است که همه علفها و آب مىخورند. وجود اولیای خدا و امام زمان باعث امنیت است. در احادیث متعددی آمده است که اگر حجت خدا نباشد، زمین به هم مىریزد. حق هم همین است. مثال زدم که اگر بچه درس نخواند، مدیر اصلاً درِ آزمایشگاه و کتابخانه را باز نمىکند.
- امام رضا فرمود: «لا إِلَهَ إِلَّا اللَّه (توحید) دژ خداست». بعد مدتى صبر کرد و بعد از مدتى فرمود: «وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا». امام رضا میفرماید من از شروط توحید هستم، چون توحید بدون امام ارزش ندارد. شرط توحید، وجود یک رهبر لایق است و آن هم یک رهبر زنده. امام نمىگوید: «الامام من شروطها»، مىگوید «وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»، یعنى من که امام زندهام، شرط توحید هستم. توحید همیشگى است، پس در هر زمان باید یک امام معصوم وجود داشته باشد. الآن هم امام زمان شرط توحید هستند.
- درباره امام زمان میخوانیم: «أَیْنَ السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَیْنَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاء». هستى به وجود او زنده است؛ مثل ناخدایی که اگر نباشد، کشتى غرق مىشود.
- اگر معتقد به وجود امام زمان نباشیم، در واقع مىگوییم پیغمبر
ـ نعوذ بالله ـ دروغ گفته است. چون در حدیث ثقلین فرموده که قرآن و
اهلبیت: هیچ وقت از هم جدا نمىشوند. اکنون قرآن هست، پس اهلبیت: کجایند؟!
اگر بگوییم از دنیا رفتهاند، یعنی این دو از هم جدا شدهاند؛ در حالیکه پیغمبر خدا مىگوید این دو هیچ وقت از هم جدا نمیشوند. یعنى تا هر زمان که قرآن هست، باید یک نفر از اهل بیت هم باشد و او در زمان ما، حضرت مهدی است.