اشعار مهدوی
اشعار مهدوی – چشمهای خیس
چشمهای خیس
روشنترین ستاره این آسمان تار
بر دخمههای تیره دل روشنی ببار
من زندهام به یمن نفسهای گرم تو
ای پیک سبز پوش و مسیحا دم بهار
با تو دلم چو آینه شفاف میشود
بی تو گرفته است تمام مرا غبار
بر برگ برگ دفتر ما ثبت کرده اند
یک عمر جست وجوی تو، یک عمر انتظار
یک شب بیا به حرمت این چشمهای خیس
بر دیدگان مانده به راهم، قدم گذار
ما مانده ایم در خم این کوچههای تنگ
ما را بیا از این همه دلواپسی درآر
برگرد روشنای دل انگیز آفتاب
مولای آب و آینه، مولای ذوالفقار
.